عمار رهبریم

چهارده شاخه گل صلوات جهت تعجیل در ظهور امام زمان(عج)
 خانه تماس  ورود
داستان اخلاقي
ارسال شده در 13 مهر 1396 توسط الناز اميري در اخلاق اسلامي

?????????????
?داستان اخلاقی
در قدیم یک فردی بود در همدان به نام ” اصغر آواره “
اصغر آقا کارش مطربی بود و در عروسیها و مجالس بزرگان شهر مجلس گرم کنی میکرد و اینقدر کارش درست بود که همه شهر او را میشناختند…
و چون کسی را نداشت و بیکس بود بهش می گفتند اصغر آواره!
انقلاب که شد وضع کارش کساد شد و دیگه کارش این شده بود میرفت در اتوبوس برای مردم میزد و میخوند و شبها میرفت در بهزیستی میخوابید.
تا اینجا داستان را داشته باشید!
در آن زمان یک فرد متدین و مومن در همدان به نام آیت الله نجفی از دنیا میره و وصیت کرده بوده اگر من فوت کردم از حاج آقا حسینی پناه که فردی وارسته و گریه کن و خادم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و از شاگردان خوب مرحوم حاج علی همدانی است بخواهید قبول زحمت کنند نماز میت من را بخوانند.
خلاصه از دنیا رفت و چند هزار نفر اومدند برای تشیبع جنازه اون در قبرستان باغ بهشت همدان و مردم رفتند دنبال حاج آقا حسینی پناه که حالا دیگه پیرمرد شده بود و آوردنش برای خواندن نماز میت….
حاج آقا حسینی پناه وقتی رسید گفت تا شما کارها رو آماده کنید من برم سر قبر استادم حاج مولا حسینهمدانی فاتحه ای بخوانم و برگردم.
وقتی به سر مزار استادش رسید در حین خواندن فاتحه چشمش به تابوتی خورد که چهار کارگر شهرداری زیر آن را گرفته و به سمت غسالخانه میبردند!
کنجکاو شد و به سمت آنها رفت…
پرسید این جنازه کیه که اینقدر غریبانه در حال تدفین آن هستید؟
یکی از کارگران گفت این اصغر آواره است!
تا اسم او را شنید فریادی از سر تاسف زد و گریست….
مردم تا این صحنه را دیدند به طرف آنها آمدند و جویای اخبار و حال حاجی شدند و پرسیدند چه شد که شما برای این فرد اینطور ناله کردید؟!
حاجی گفت: مردم این فرد را میشناسید؟
همه گفتند: نه! مگه کیه این؟
حاجی گفت: این همون اصغر آواره است.
مردم گفتند: اون که آدم خوبی نبود شما از کجا میشناسیدش؟!
و حاجی شروع کرد به بیان یک خاطره قدیمی….
گفت: سالها قبل از همدان عازم شهر قم بودم و آن زمانها تنها یک اتوبوس فقط به آن شهر میرفت
سوار اتوبوس که شدم دیدم…. وای اصغر آواره با وسیله موسیقیش وارد شد…
ترسیدم و گفتم: یا امام حسین (ع) اگه این مرد بخواهد در این اتوبوس بنوازد و من ساکت باشم حرمت لباسم از بین میرود، اگر هم اعتراض کنم مردم که تو اتوبوس نشستند شاید بدشان بیاد که چرا من نمیذارم شاد باشند و اگر هم پیاده شوم به کارم در قم نخو
اهم رسید… چه کنم؟!
خلاصه از خجالت سرم را به پایین انداختم…
اصغر آواره سوار شد و آماده نواختن بود که ناگاه چشمش به من افتاد، زود تیمپو رو گذاشت تو گونی و خواست پیاده بشه که مردم بهش اعتراض کردند که داری کجا میری؟ چرا نمیزنی؟
گفت: من در زندگیم همه غلطی کردم اما جلوی اولاد حضرت زهرا (سلام الله علیها) موسیقی ننواختم…
خلاصه حرمت نگه داشت و رفت…
اونروز تو دلم گفتم: اربابم حسین (ع) برات جبران کنه، حالا هم به نظرم همه ما جمع شدیم برای تشییع جنازه اصغر آواره و خدا خواسته حاجی عنایتی بهانه ای بشود برای این امر؛
خلاصه با عزت و احترام مراسم شروع شد و خود حاجی آستین بالا زد و غسل و کفنش را انجام و برایش به همراه آن جمعیت نماز خواند…

این نمکدان حسین جنس عجیبی دارد
هر چقدر می شکنیم باز نمک میریزد

نظر دهید »
اخلاق الهي و خانواده متعالي
ارسال شده در 13 مهر 1396 توسط الناز اميري در اخلاق اسلامي

 

‎??#خانواده_متعالی# ??


‎??استاد پناهیان:

‎✳️ اگر کسی خداوند متعال رو در نظر بگیره

‎و بخاطر تقرب به خداوند متعال ،اخلاق خودشو ،اخلاق خوبی قرار بده

‎?دوتا فائده بسیار عالی خواهد داشت

‎? یه فائده اینه که خوب بودن براش آسون میشه ?
‎علیرغم روحیات شخصی خودش
‎میتونه تبدیل بشه به یه انسان اخلاقی

‎و دارای شخصیتی پر از ویژگی ها و فضائل انسانی در حد اعلا

✅?♻️

‎? فائده دومش اینه که
‎هیچوقت به اشتباه نمیفته

‎چون کسانی که سعی میکنن
‎آدم های خوبی بشن
‎بعضی وقتا در مسیر خوب بودن
‎حتی به اشتباه هم میفتن

‎منتها اگر انگیزه ی خوب بودن و مسیر خوب بودن تقرب الی الله بود

‎جلوی این اشتباهات هم گرفته خواهد شد .
?⚠️?

‎در جلسات قبل هم صحبت شد
‎که ما باید اخلاق خانواده رو
‎یه اخلاق الهی قرار بدیم

‎نه یه اخلاق اومانیستی?انسان محور،دنیاگرا،و دیگر هییییییچ

❌
‎اخلاقِ الهی وقتی باشه
‎آدم میتونه بخاطر خدا خیلی سختی ها رو تحمل کنه
‎وبعد نتیجه ی بسیار شیرینش رو بهره برداری بکنه .
?❤️?

‎ایجور نیست که نتایج شیرین همیشه اون دنیا باشن

‎چون ? پای خدا در میون هست

???

‎ تو نیکی کن و در دجله انداز
‎که ایزد در بیابانت دهد باز

‎خدا به تو باز خواهدگرداند
‎برکات کار خوبی که تو انجام دادی
‎در اخلاق الهی

‎?تو با خدا معامله میکنی
✅?

‎کسی با کسی مواجه نیست❌
‎همه با خدا مواجه هستن

آموزه های اخلاقی نظر دهید »
نحوه صدا كردن همسر
ارسال شده در 13 مهر 1396 توسط الناز اميري در راهكارهاي زندگي شيرين

 

‎❤️نحوه ی صدا کردن همسر ❤️

‎?مولا علی«ع» و حضرت زهرا«س»?

‎?حضرت امیر وقتی میخواستند حضرت زهرا«س»را صدا کنند میفرمودند:??

‎⚡️نفسی لک الفدا (جان علی به فدایت)

‎?حبیبتی زهرا بنت رسول الله?

‎??زهرا جان
‎و
‎جوابی که از حضرت زهرا«ع» میشنیدند:

‎?روحی لک الفدا(روحم به فدایت علی)
‎?ابوتراب

‎?ابالحسن

‎?علی جان

‎زیبا صداکردن زن و مرد ، بهترین شیوه برای ⇦⇦❤️ابراز محبت است❤️

‎و نوعی شخصیت دادن به طرف مقابل است.

‎?پیامبراکرم«ص» : ??

‎✨سه چیز است که محبت شخص را درباره دیگری خالص میکند.✨

‎??یکی از آنها این است که طرف مقابل را به اسمی صدا بزند که وی میپسندد.??

‎?(کافی,ج۲،ص۶۴۳)

نظر دهید »
رابطه عبادت و لذت زندگي
ارسال شده در 13 مهر 1396 توسط الناز اميري در اخلاق اسلامي

┅══⚜?…?…?⚜══

‎#استاد_پناهیان

‎? اگر از زندگی‌ات لذت نبری، مزۀ عبادت را هم نمی‌چشی❗️


‎?اگر می‌خواهی نماز باحال بخوانی، باید دو برابرش زندگی‌ات بانشاط باشد

‎?کسی که در زندگی نشاط ندارد، مطمئن باش نمازش هم خراب است و زیاد بدرد نمی‌خورد!

 

نظر دهید »
وصيت نامه شهيد حججي
ارسال شده در 13 مهر 1396 توسط الناز اميري در شهدا


‎وصیت‌نامه شهید محسن حججی را با هم می‌خوانیم:

‎حالا که دستهایم بسته است می‌نویسم نه با قلم که با نگاه و نه با جوهر که با خون، رو به دوربین ایستاده‌ام و ایستاده‌ام رو به همه شما، رو به رفقا، رو به خانواده‌ام، رو به رهبر عزیزم و رو به حرم. حرامزاده‌ای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این خیمه‌گاهم هیچ ترسی در من نیست. تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز و امامم سید علی خامنه‌ای و فرمانده‌ام حاج قاسم و به رهبرم بگویید که «اگر در بین مردمان زمان خودت و کلامت غریبید ما اینجا برای اجرای فرمان شما آمده‌ایم و آماده تا سرمان برود و سر شما سلامت باشد».

‎آسمان اینجا شبیه هیچ‌جا نیست حتی آسمان روستای دورک و وزوه که در اردوی جهادی دیده‌ام یا آسمان بیابان‌های سال‌های خدمتم، اینجا بوی دود و خون می‌آید. کم‌کم انگار لحظه دیدار است ولی این لحظه‌های آخر که حرامیان دوره‌ام کرده‌اند می‌خواهم قصه بگویم و قصه که می‌گویم کمی دلم هوایی علی کوچولویم می‌شود ولی خدا وعده داده که جای شهید را برای خانواده‌اش پر می‌کند، اما حتماً قصه‌ام را برای علی وقتی بزرگ شد بخوانید.

‎قصه کودکی‌ام که با پدرم در روضه‌های مولا اباعبدالله الحسین(ع) شرکت می‌کردم، قصه لرزش شانه‌های پدر و من که نمی‌دانستم برای چیست. پدرم با اینکه کارگری ساده بود همیشه از خاطرات حضورش در دفاع مقدس می‌گفت و توصیه می‌کرد:

‎«پسرم، دفاع مقدس و رشادت و مجاهدت برای اسلام و دین هیچ‌وقت تمام‌شدنی نیست و تا دنیا هست مبارزه بین حق و باطل هم خواهد بود ان‌شاءالله روزی هم نوبت تو خواهد شد».

‎دوران کودکی و مادری که کلید رفتنم به قتلگاه در دستان اوست و او بود که اجازه داد. مادرم همیشه می‌گفت «تو را محسن نام گذاشتم به‌یاد محسن سقط‌شده خانم حضرت زهرا(س)». مادر جان، اولین باری که به سوریه اعزام شدم دریچه‌های بزرگی به‌رویم باز شد اما نمی‌دانم اشکال کارم چه بود که خداوند مرا نخرید.

‎بازگشتم و چهل هفته به جمکران رفتم و از خداوند طلب باز شدن مسیر پروازم را کردم. تا اینکه یک روز فهمیدم مشکل رضایت مادر است. تصمیم گرفتم و آمدم به دست و پای تو افتادم و التماست کردم و گفتم مگر خودت مرا وقف و نذر خانم فاطمه زهرا(س) نکردی و نامم را محسن نگذاشتی، مادرجان، حرم خانم زینب(س) در خطر است اجازه بده بروم. مادرم…. نکند لحظه‌ای شک کنی به رضایتت که من شفاعت‌کننده‌ات خواهم بود و اگر در دنیا عصای دستت نشدم در عقبی نزد حضرت زهرا(س) سرم را به‌دست بگیر و سرفراز باش چون ام‌وهب.

‎مادر، یادت هست سال‌های کودکی و مدرسه، پس از دبستان و مقاطع تحصیلی و بالاتر، همیشه احساس می‌کردم گمشده‌ای دارم و این‌قدر به مادرمان حضرت زهرا(س) متوسل شدم تا در سال 1385 و اوج جوانی مسیری را برایم روشن کردند و آن مسیر آشنایی با شهید کاظمی و حضور در مؤسسه‌ای تربیتی‌فرهنگی به همین نام بود.

‎همان سال‌ها بود که مسیر زندگی‌ام را پیدا کردم و حاج احمد کاظمی شد الگوی زندگی و یار لحظه لحظه زندگی من، خیلی زود حاج احمد دستم را گرفت و با شرکت در اردوهای جهادی، هیئت، کار فرهنگی و مطالعه و کتاب‌خوانی رشد کردم. انگار حاج احمد دستم را گرفت و ره صدساله را به‌سرعت پیمودم. سربازی و خدمت در مناطقی دورافتاده را انتخاب کردم و تو مادر، ببخش که آن روزها مثل همیشه چقدر نگرانم بودی.

‎و ازدواج که آرزوی شما بود، با دختری که به‌واسطه شهدا با او آشنا شدم و خدا را شاکرم که حاج احمد از دختران پاکدامنش نصیبم کرده است، همنام حضرت زهرا(س) و از خانواده‌ای که به‌شرط اینکه به‌دلیل نداشتن فرزند پسر برایشان فرزند خوب و باایمانی باشم دختر مؤمن و پاکدامنشان را با مهریه‌ای ساده به‌عقدم درآوردند و من هم تنها خواسته‌ام از ایشان مهیا‌کردن زندگی برای رسیدن به سعادت و شهادت بود و با کمکِ هم، زندگی مهدوی(عج) را تشکیل دادیم، خانواده‌ای که در روزهای نبودنم و جهادم همسر و فرزندم را در سایه محبتشان گرفتند و من دلم قرص بود که همسر و فرزندم جز غم دوری و دلتنگی غمی نداشته باشند، همین جا بود که احساس کردم یکی از راه‌های رسیدن به خداوند متعال و قرار گرفتن در مسیر اسلام و انقلاب عضویت در سپاه است و همین جا بود که باز حاج احمد کمکم کرد و لیاقت پوشیدن لباس سبز پاسداری را نصیبم کرد.

‎و همسرم و همسرم…، می‌دانم و می‌بینم دست حضرت زینب(س) که قلب آشوبت را آرام می‌کند، همسرم شفاعتی که همسر وهب از مولا اباعبدالله شرط اجازه میدان رفتن وهب گذاشت طلب تو. خاطرات مشترکمان دلبستگی نمی‌آورد برایم، بلکه مطمئنم می‌کند که محکمتر به قتلگاه قدم بگذارم چون تو استوارتر از همیشه علی عزیزمان را بزرگ خواهی کرد و منتظر باش که در ظهور حضرت حجت به‌اقتدای پدر سربازی کند.

‎حالا انگار سبکتر از همیشه‌ام و خنجر روی بازویم نیست و شاید بوی خون است که می‌آید، بوی مجلس هیئت مؤسسه و شبهای قدر و یاد حاج حسین به‌خیر که گفت مؤسسه خون می‌خواهد و این قطره‌ها که بر خنجر می‌غلطد ارزانی حاج احمدی که مسیر شیب‌الخضیب شدنم را هموار کرد.

‎خدّالتریب شدنم را از مسجد فاطمه الزهرای(ع) دورک شروع کردم و به خاک آلودم تمام جسمم را تا برای مردمی که عاشق مولایند مسجد بسازیم. روی زمینی نیستم که می‌بینید، ملائک صف به صفند کاش همه چیز واقعی بود درد پهلویم کاش ساکت نمی‌شد و حالا منتظر روضه قتلگاهم، حتماً سخت است برایتان خواندن ولی برای من نور سید و سالار شهیدان دشت را روشن کرده است.

‎اینجا رضاً برضاک را می‌خواهم زمزمه کنم. انگار پوست دستم را بین دو انگشت فشردند و من مولای بی‌سر را می‌بینم که هم‌دوش زینب آمده‌اند و بوی یاس و خون در آمیخته هستم. حرامیان در شعله‌های شرارت می‌سوزند و من بدن بی‌پیکرم را می‌گذارم برای گمنامی برای خاک زمین.

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 17
  • ...
  • 18
  • 19
  • 20
  • ...
  • 25

آخرین مطالب

  • نسل علی دوست تربیت کنیم
  • شهدا و تضعيف روحيه ...
  • فرق مومن و غير مومن
  • كرمانشاهيا بخونن!!!
  • سه روز ديگر خواهي مرد
  • حق مادر
  • وابستگی عاطفی زن به خویشاوندان
  • راز ارامش
  • سخنان ترامپ در كاخ سفيد
  • برائت از دوزخ و نفاق

آخرین نظرات

  • عابدی  
    • زینبیه ایوان
    در شهدا و تضعيف روحيه ...
  •  
    • عمار رهبریم
    در اسلحتو زمين نزار
  • حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت  
    • الزهراء(س) گلدشت
    در اسلحتو زمين نزار
  • ستاره مشرقي  
    • ستاره مشرقی
    در حواست باشه
  • ترنم  
    • آوای دل
    در عاشقانه هاي منو چادرم
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در سود عبادت
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در زيارت برادر مومن
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در سود عبادت
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در آرايش غليظ او و صورت معصوم من
  • گل نرگس  
    • زمهرير
    • بكاء
    • نگين آفرينش
    • سرير
    • نور الهدی
    • فدک
    • سخن عشق
    در آرايش غليظ او و صورت معصوم من
  • ستاره مشرقی در درس هاي اخلاقي
  • ستاره مشرقی در چي بگم و چي نگم!!!

Sidebar 2

This is the "Sidebar 2" container. You can place any widget you like in here. In the evo toolbar at the top of this page, select "Customize", then "Blog Widgets".
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

عمار رهبریم

امام خامنه اي (مدظله العالي) عزيز: شما افسران جوان جنگ نرم هستيد، اميد را ميخواهند در ما بميرانند،سعي كنيد اميد را زنده نگه داريد هر چه ميتوانيد؛ اين شعله اميد را در دل خودتان و در دل مخاطبتان زنده نگه داريد .با اميد هست كه ميشود پيش رفت، اميد هم اميد بي جا نيست اميدي است كه واقعيت هاما را به درستي آن اميد؛ نويد ميدهد.
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • مطیع رهبری
  • مداحی و عزاداري
  • زن در دین زیبای اسلام
  • شهدا
  • شبهات و خرافات
  • روايات
  • اخلاق اسلامي
  • مقام معظم رهبري
  • بركات اسلام ناب
  • امام زمان(عج)
  • تاريخي
  • معرفي كتاب
  • فرهنگي
  • راهكارهاي زندگي شيرين
  • ايده فرهنگي
  • عبادت
  • سلامت
  • تربيتي
  • احكام
  • سياسي

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • خانه
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان