پاسخ استاد انصاريان به شبهات در مورد محرم: برخي حرف ها تنها وهابيت را خوشحال مي کند استاد حسين انصاريان در سخنراني خود در حسينيه هدايت تهران، اظهار کرد: يک شيعه واقعي وقتي در محرم اين شور عظيم، عزاداري فوق العاده و زحمات سنگيني که براي حضرت سيدالشهدا(ع) کشيده ميشود را ميبيند به نظرش ميآيد که مظلوميت حضرت ابي عبدالله الحسين(ع) کم يا تمام شده، اما اين طور نيست، تقريبا در اين سالهايي که به ياد داريم، چند روز مانده به محرم، صداهايي بلند ميشود که سود اين صداها تنها خوشحال کردن دشمنان علي الخصوص وهابيت است.
وي ادامه داد: به نظر مي آيد که اين صداها از گلوي کساني درميآيد که از عرفان و معارف اهل بيت(ع) بيخبر و بياطلاع هستند و انگار اين روايت که از رسول خدا نقل شده است شامل حال آنها نشده، که فرمودند: عشق به اهل بيت(ع) من روزي و رزق است، اميدوار هستم صاحبان اين صداها سري به عرفان، روايات و معارف ناب اهل بيت بزنند و نسبت به اين مسئلهاي که منکر شدند و به مردم هم سفارش کردند که اينگونه نباشيد، آگاه شوند. البته معنويت ابي عبدالله در حدي است که يک نفر هم به اين صداها گوش نميدهد . اين صداها کمبود ديگري که دارند اين است که جامعهشناس نيستند، جامعه ايراني که پيغمبر و اميرالمومنين از آنها به شدت تعريف کرده را نميشناسند؛ خبر اين عزاداريها را پيغمبر و ائمه به اين ملت دادند.
استاد انصاريان به تداوم عشق به امام حسين(ع) در قلب و جان مردم تأکيد کرد و گفت: به راستي اين صداها کدام يک از ما را ميتواند از محبوبمان، معشوقمان، حتي از نام ايشان دور کند! اهل اين صدا، مگر اين روايت اهل سنت که راوي آن عايشه هست را نخواندند که ميگويد: از پيغمبر شنيدم عشق به ابي عبدالله را خدا در دل هر مومني با قلم خود ثبت کرده است.
وي افزود: اين صداها دل وهابيت را خوشحال کرد چون گسترده پخش شد و حداقل قلب امام زمان(عج) را رنجاند، يکي از آن صداها اين بود که نگوييد يا حسين ما نوکر، غلام و عبد تو هستيم، بگوييد ما عبد خدا هستيم! اين حرف ها را نزنيد.
استاد انصاريان به معناي متفاوت عبد اشاره و تصريح کرد: عبد در لغت به معناي پرستش و در يک مرحله ديگر به معني اطاعت است، هيچ وقت ما غير از خدا را معبود خود نميگيريم که به غيرخدا بگوييم عبد تو هستيم، عبد يعني مطيع، من به شما مي گويم که با يقين و کمال افتخار و سرافرازي هر جا دلتان خواست بگوييد من عبد، نوکر و غلام حسين هستم.
وي به اسناد و مدارکي اشاره نموده و افزود: در کتاب شريف، با ارزش و عظمت اصول کافي از وجود مبارک اميرالمومنين سوال کردند که نسبت شما با پيغمبر چيست؟ حضرت علي(ع) فرمودند: من انا عبد من عبيد محمد، حال چرا ما نگوييم عبد حسين هستيم!؟ کسي ما را عبد ابي عبدالله نکرده بلکه خداوند اين سمت را به ما داده است.
وي ادامه داد: روز سوم شعبان امام زمان(عج) نامه اي از ناحيه مقدسهشان صادر کردند و مي گويند: امروز که روز سوم شعبان است روز تولد مولاي ما ابي عبدالله الحسين(ع) است، اين اقرار امام زمان(عج) است که ميگويد من غلام حسين هستم، اين اقرار کتبي و در مفاتيح موجود است، پس چرا بيتوجه به معارف قرآن و الهيات اهل بيت حرف ميزنيد!؟ مدرک ديگر، وجود مبارک حضرت صادق(ع) است، امام به حق ناطق وقتي زيارت اميرالمومنين(ع) ميآيد، مي فرمايند: “طوبي لي ان کنتم موالي؛ خوش به حال منِ امام صادق اگر شما مولاهاي من باشيد و من غلام شما و طوبي لي ان قبلتموني عبدا خوش به حالم اگر قبول کني من غلامت هستم” چند سال است که ما را به غلامي قبول کردند و خوش به حالمان. مدرک ديگر اينکه امام به امام زمان ميگويند: مولا و آقاي من، ان ادرکت ايامک الظاهره و اعلامک الباهره اگر من زنده بمانم ظهور تو را ببينم و نشانههاي آشکار الهي را در تو ببينم؛ من آن زمان غلام تو هستم، هر امر و نهي ميخواهي بکن، غلام در مقابل مولايش حرف ندارد.
وي ادامه داد: مدرک ديگر زيارت مطلقه ابي عبدالله است؛ السلام عليک يا ابي عبدالله، السلام عليک يابن رسول الله عبدک؛ مني که به زيارت تو آمدم، عبد و نوکر تو هستم و ابن عبدک پدرم هم نوکرت بود. در زيارت اميرالمومنين مي گوييم: من بنده تو هستم و ابن عبدک و ابن امتک جاءک مستجيرا بذمتک پناهي در عالم غير از تو ندارم، زيارت عيد فطر و عيد قربان براي ابي عبدالله، يا مولاي يا ابي عبدالله يابن رسول الله عبدک و ابن امتک الذليل بين يديک؛ با اين حساب ما
مدرک شرعي کامل داريم که بگوييم ما نوکر امام حسينيم
وي در پاسخ به اينکه گفته شده گريه و سينه زدن رشد نمي آورد، گفت: از اين آيه قرآن در سوره مبارکه مائده خبر نداريد که علنا پروردگار ميگويد: وَ إِذٰا سَمِعُوا مٰا أُنْزِلَ إِلَي اَلرَّسُولِ وقتي آيات قرآن به پيغمبرم نازل ميشود تَريٰ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ اَلدَّمْعِ مِمّٰا عَرَفُوا مِنَ اَلْحَقِّ حبيب من چشمهايشان را ميبيني پر از اشک به خاطر اينکه حق را شناختند يعني اول حق را شناختند و حال گريه ميکنند؛ رشد از اين بالاتر؟ چرا گريه رشد نميآورد!؟ قبل از گريه رشد ايجاد ميشود و بعد از گريه هم رشد مقول به تشکيک است؛ يک رشد براي انبياء است، يک رشد براي ائمه است، يک رشد براي اوليا است، يک رشد هم براي ما، ما ابتدا نسبت به شناخت ابي عبدالله رشد پيدا کرديم که حال گريه ميکنيم براي مجهول که گريه نميکنيم. قرآن مي فرمايد: مما عرفوا من الحق؛ حسين حق است، ما اول حق را شناختيم که وقتي کسي آرام ميگويد، سرش را بريدند، دلمان ناله ميزند. رشد است که مردم گريه ميکنند، رشد است که مردم از جان، مال و عمرشان مايه ميگذارند، رشد است که اين همه جلسه برپا ميکنند، رشد است که جوان ها از سر شب تا صبح سياهي ميکوبند و گاهي سرشان را به سياهي ميگذارند و گريه ميکنند.
وي خطاب به صداهايي که مي گويد به استقبال محرم نرويد، گفت: چرا مي گوييد محرم استقبال ندارد و استقبال از محرم مدرک ندارد، مدارک را نمي بينيد!؟ پس از اينکه محرم عاشورا سال 61 هجري اتفاق افتاد، اولين کسي که به استقبال محرم آمده پروردگار است، چند هزار سال قبل از اين که محرم ايجاد شود، او به استقبال آمد و به جبرئيل گفت برو به آدم بگو اين اسمي که دلت را لرزاند اين را با لب تشنه ميکشند، فرزندانش از تشنگي ميميرند، پوست بدن بزرگ هايشان از تشنگي جمع ميشود؛ و همه اينها مدارکي در استقبال از محرم است. دوم اينکه تمام انبياء براي ابي عبدالله گريه کردند، تمام درختان تمام ماهيان دريا، تمام پرندگان هوا گريه کردند، امام حسين(ع) تازه به دنيا آمده بود پيغمبر و زهرا و علي دور قنداقه نشستند گريه کردند؛ حال چرا به استقبال از محرم نرويم؟ چرا حرف هايي را ميزنيد که دل دشمن را شاد کند، دل اهل بيت را شاد کنيد.
استاد انصاريان با بيان اينکه گريه بر امام حسين(ع) واجب است، گفت: در مراسمي شاعر مي خواند و امام صادق(ع) که در اوج گريه بودند، اصحاب را تماشا مي کردند، به يکي از اصحاب گفتند، چرا گريه نمي کني؟ آن شخص که دستش روي صورتش بود و ناله نداشت، دستش را برداشت و گفت: آقا ببينيد اشکم را، گريه ميکنم، حضرت فرمودند: ما اين گريه را قبول نداريم، سرخه بزن، يعني هر چي فشار به سينهات ميتواني بياور؛ کساني که ميگوييد آرام آرام گريه کنيد، اين روايات را نديديد!؟ امام صادق(ع) فرمودند: خدا رحمت کند هر کسي که در گريه براي حسين ما فرياد و ناله بزند.
وي به فتواي مراجع بزرگ درخصوص سينه و زنجير زني اشاره و تصريح کرد: بزرگترين مجتهد صد سال اخير، بزرگترين مجتهد که استاد تمام مراجع بعد از خودش بود و شاگردهاي با عظمتي از مراجع عظامي چون حکيم، خوئي، شيخ موسي خوانساري، را تربيت نموده بود و بزرگترين فقيه شيعه يعني مرحوم نائيني گفتند که خروج دستههاي عزاداري از خانهها و حسينيهها در روزهاي عاشورا بدون شک جايز است، اشکالي در سينه زدن و زنجير زدن، حتي اگر موجب کبودي بدن شود، نيست، همچنين اگر موجب زخم شدن يا خونريزي شود، جايز است، اين فتواي بزرگترين مرجع صد ساله اخير است، پاي اين فتوا را پنجاه نفر از مراجع امضا کردند که عاشورا به بيرون از خانه بياييد، سينه و زنجير بزنيد تا بدنتان کبود شود.
موضوع: "شبهات و خرافات"
چرا امام حسين خود را به كشتن داد؟!
يكي از شبهاتي که ممكن است ذهن خواننده يا
شنونده روضه امام حسين عليه السلام را به خود مشغول كند اين است که امام حسين(ع) با اين کار خود را به هلاکتي انداخته اند که خداوند در قرآن با آيه « وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ؛ خود را با دستهايتان به هلاکت نيندازيد » نهي کرده است . وانجام اين کار، خود کشي است
براي رسيدن به جواب از اين شبهه مقدمه اي را در مورد معناي آيه « هلاكت » اشاره مي نماييم تا معني هلاکت حرام مشخص شود ، تا بعد ببنيم كه آيا اين عنوان در مورد قيام بزرگ امام حسين(ع) صدق ميکند يا خير .
خداوند در قرآن في فرمايند:
وَأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ . البقره / ۱۹۵ .
در راه خدا انفاق کنيد و خود را با دستهايتان به هلاکت نيندازيد و نيکي کنيد که خداوند نيکو کاران را دوست دارد .
« تهلکة» در اين آيه به معناي هلاکت است و مقصود از آن هر کاري است که انجام آن به انسان ضرر بزرگي بزند که تحمل آن در حالت عادي ممکن نيست ؛ مانند فقر يا مريضي يا مرگ .
اين آيه کريمه در ابتدا به انفاق در راه خدا ؛ يعني فداکاري در راه وي و بخشش در طريقي که او ميپسندد ، دعوت و پس از آن از انداختن خود در هلاکت منع مي نمايد . پس مراد از هلاكت در اين آيه ، هلاکتي است که از ترک فداکاري و از خود گذشتگي در راه خدا نشأت مي گيرد .
سپس ميفرمايد ” و نيکي کنيد” . يعني با فداکاري و از خودگذشتگي در راه خدا از نيکو کاران باشيد ؛ پر واضح است که هر نوع فداکاري ، فداکاري نيکو نمي باشد وهر بخششي محبوب و پسنديده درگاه خداوند نيست ؛ زيرا اگر چنين بود بايد فداکاري هاي ديوانگان و نادانان نيز ، در نزد خداوند پسنديده باشد .
فداكاري و از جان گذشتگي مورد پسند خداوند شرايطي دارد كه مهمترين آن ، اين دو شرط است :
۱. فداکاري و از خود گذشتگي در راه و هدفي باشد كه عقلاي عالم آن را ميپسندند ؛ و گر نه اگر از محدوده عقل خارج شده و داخل در اعمال جنون آميز يا ناخود آگاه شود ، مورد پسند خداوند نخواهد بود ؛
۲ . آن چه در راه او هديه ميشود از نظر ارزش ، از خود هديه ، داراي برتري و فضيلت باشد ؛ مانند گذشتن از مال براي به دست آوردن علم يا سلامتي . و يا قرباني کردن حيواني براي تامين نياز غذايي انسان . در يك كلام ،هرچه هدف والاتر باشد فداکاري در راه آن برتر و کامل تر است .
اين دو مطلب ، دو شرط اساسي از شروطي هستند که بايد در هر بخشش و انفاق و فداکاري رعايت شود تا آن فداکاري نيکو بوده و در راه خدا به حساب آيد .
با اين مقدمه ، به خوبي مشخص مي شود که قيام امام حسين عليه السلام به طور کامل در راه خدا بوده است ؛ زيرا و اين دو شرط را به نحو كامل داشته است ؛ بنابراين تمام فداكاري هايي كه آن حضرت در روز عاشورا انجام دادهاند ، در راه خدا و مورد رضايت الله بوده است.
نتیجه گیری:
آيه هلاکت ( يا هر دليلي که خودکشي را حرام مي کند ) شامل هر گونه خود را به خطر انداختن نمي شود ؛ و قرباني کردن جان و مال را اگر براي هدفي بزرگ و شريف - مثل آن قيام جاودان امام حسين(ع) باشد ، حرام نمي کند ؛ چون در فداکاري هاي حضرت شروط فداکاري شريف و از خود گذشتگي مقدس به بهترين نحو موجود است .
اگر نبود فداکاري حسين عليه السلام در روز عاشورا ، اسلام ، قرآن و هر آنچه پيامبران در طول تاريخ آورده بودند ، در زير آوار بدعت ها ، سياه نمايي ها و انحرافاتي که خلفاي پيشين به وجود آورده بودند دفن ميشد و اثري از آن باقي نميماند ؛ همانطور که اديان گذشته در زير اين رسوبات مدفون شد و اثر درستي از آنها بر جاي نماند .
پس قيام امام حسين(ع)هم عقلائي است و هم هدفي كه آن حضرت دارد ، از دادن جان و مال و فرزند و در يك كلمه تمام هستي ، باارزشتر است .
چرا سوره فجر را سوره امام حسین(علیه السلام) نامیده اند؟
پاسخ: معرفی این سوره به عنوان سوره امام حسین(علیه السلام) به خاطر این است که مصداق بارز نفس مطمئنه است که در آخرین آیات سوره آمده است. امام صادق (علیه السلام) به اصحاب خود فرمود: «سوره فجر را در نمازهای واجب و مستحب خود قرائت کنید که این سوره به حضرت امام حسین(علیه السلام) اختصاص دارد. مقصود از نفس مطمئنه آن حضرت و شیعیان او است.»
در توجیه و حلیل سوره مذکور بر امام (علیه السلام) گفته شده است:« ائمه از این جهت این سوره را سوره حسین مامیده اند که قیام و شهادت آن حضرت در تاریکی طغیان مانند طلوع فجر، منشأ حیات و حرکت گردید. خون پاک او و یارانش به زمین ریخت و نفوس مطمئنه آنها با فرمان «ارجعی» و با خشنودی به سوی پروردگار شتافت…تا از این الهام و جوشش، نور حق در میان تاریکی ها بدرخشد و راه حیات با عزت باز شود و پایه های ظلم و طغیان را دچار خشم و نفرین کند.»
مراد از فجر وجود مقدس حضرت قائم (علیه السلام) و «لیالی عشر» امامان از امام حسن مجتبی (علیه السلام) تا امام حسن عسکری اند و شفع امیر مؤمنان و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) می باشد و مراد از وتر خداوند یکتا است.»
منبع:پرسش ها و پاسخ ها3، پاسخ های برگزیده ماه محرم، هستی نما، قم، 1385
توضيح سؤال
برخي از سايت هاي اهل سنت و شبكه هاي وهابي از اميرمؤمنان عليه السلام نقل مي كنند كه آن حضرت زنان را «ناقص العقل و ناقص الايمان» معرفي كرده است. خواهشمنديم متن كلام اميرمؤمنان را توضيح داده و بفرماييد كه آيا واقعا از نظر ايشان، زنان اين نقص را دارند و يا منظور حضرت بيان مطلب ديگري است؟
پاسخ اجمالي
اولا: اميرمؤمنان عليه السلام در اين خطبه هدفش اهانت به شخصيت زنان نيست؛ بلكه بيان تفاوت هايي است كه زنان در انجام عبادات، ارث بردن و شهادت در دادگاه، با مردان دارند.
ثانيا: در منابع اهل سنت همين مطلب از رسول خدا صلي الله عليه وآله نيز نقل شده كه كاملا سخنان امير مؤمنان منطبق با سخن رسول خدا است.
ثالثا: در روايات صحيح اهل سنت ، وجود زن را شر دانسته و زن را در رديف سگ سياه، الاغ، يهودي و مجوسي قلمداد كرده و عبور زن را از جلوي نماز باعث بطلان نماز مي دانند.
قبل از بيان پاسخ تفصيلي لازم است متن خطبه را ذكر كرده و به تاريخ و موضوع آن اشاره شود.
نكته اول: متن خطبه
اميرمؤمنان عليه السلام در خطبه80 نهج البلاغه در باره زنان فرمايشاتي دارند كه متن كلامش اين است:
مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِيمَانِ. نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ .نَوَاقِصُ الْعُقُولِ.
فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ.
وَأَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ.
وَأَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَي الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ الرِّجَالِ.
فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَ كُونُوا مِنْ خِيَارِهِنَّ عَلَي حَذَرٍ.
وَلَا تُطِيعُوهُنَّ فِي الْمَعْرُوفِ حَتَّي لَا يَطْمَعْنَ فِي الْمُنْكَرِ.
اي مردم همانا زنان در مقايسه با مردان، در ايمان، و بهره وري از اموال، و عقل متفاوتند،
اما تفاوت ايمان بانوان، بر كنار بودن از نماز و روزه در ايّام «عادت حيض» آنان است،
و اما تفاوت عقلشان با مردان بدان جهت كه شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد است،
و علّت تفاوت در بهره وري از اموال آن كه ارث بانوان نصف ارث مردان است.
پس، از زنان بد، بپرهيزيد و مراقب نيكانشان باشيد،
در خواسته هاي نيكو، همواره فرمانبردارشان نباشيد،
تا در انجام منكرات طمع ورزند.
نهج البلاغة، خطبه 80
مشاهده سخن فوق و مشابه آن كه در قالب خطبه و يا نامه (بنا به اشاراتي كه بعضي از شارحان نهج البلاغه دارند) و همچنين برخي از كلمات كوتاه كه به نقل از امير مؤمنان عليه السلام در نهج البلاغه و ديگر كتب روائي و تاريخي آمده است اين سؤال و شبهه را بلا فاصله به ذهن منتقل مي كند كه آيا به شخصيت و مقام انساني زن جسارت و اهانت نشده است؟ و اصولا چرا زن را موجودي «ناقص العقل» معرفي مي كند؟
هرچند شيعيان و پيروان اهل بيت عليهم السلام معناي دقيق اين گونه سخنان را مي دانند و مطمئنا اين شبهات در ذهن شان نيست؛ اما دشمنان اهل بيت به ويژه شبكه هاي وهابي هر روز اين خطبه را دستاويز قرار داده و همواره روي آن مانور مي دهند.
علت مانور دادن آنها روي اين گونه كلمات كه معاني روشني دارند، اين است كه مي خواهند اميرمؤمنان عليه السلام را مخالف قشر زنان كه نصف جامعه بشريت را تشكيل مي دهد، نشان دهند و در نتيجه محبت و ولايت آن حضرت را از دل اين قشر بيرون سازد.
نكته دوم: تاريخ ايراد خطبه
بيان كاستي ها و سرزنش هاي عام امير مؤمنان از گروه و جامعه زنان پس از حادثه خونين و كمر شكن جمل است كه در اين حادثه چهره هائي سرشناس از اصحاب رسول خدا صلي الله عليه و آله مانند طلحه و زبير پس از پيمان و بيعت با امام علي عليه السلام و نرسيدن به آرزوهاي دنيوي با همراه نمودن همسر پيامبر يعني عائشه و با شعار خونخواهي از عثمان گروه زيادي از مسلمانان را به كام مرگ كشاندند.
نكته مهم و لازم به ذكر اين است كه حركت عائشه با طلحه و زبير براي بر پا كردن غائله جمل به سود جوامع اسلامي تمام نشده است، و توصيه هاي پيامبر در باره زنان آن حضرت، به وسيله طلحه و زبير زير پا گذاشته شد، و عائشه مي بايست فريب آن پيمان شكنان را نمي خورد و به نوبت خود به نگهباني دين در حدود وظائف الهي خود مي پرداخت.
برخي از افراد مايلند صحت انتساب اين سخن را به امير المؤمنين رد كنند، و برخي ديگر به توجيه و تفسير كلماتش مي پردازند، و برخي ديگر آن كلمات و اصطلاحات را به همان مفهوم كه در حال حاضر در ميان ما وجود دارد بيان مي كنند.
گرد آورنده خطبه ها ونامه ها و سخنان امير المؤمنين علي عليه السلام، مرحوم سيّد رضيّ (رحمة الله عليه) قبل از ذكر متن سخنان امام مي نويسد:
ومن خطبة له عليه السلام بعد حرب الجمل في ذم النساء
امير المؤمنين عليه السلام اين خطبه را پس از جنگ جمل ايراد نموده است.
نهج البلاغة ، خطب الإمام علي (ع)، ج 1، ص 129
سبط ابن جوزي نيز مي گويد: امير المؤمنين اين سخن را پس از جنگ جمل گفته است،
(تذكرة الخواص: 79)
و در باره تاريخ و زمان ايراد اين سخنان گفته اند كه در ماه جمادي الثاني سال 36 بوده است.
ولي در منابع تاريخي و حديثي ديگر، اين خطبه را بخشي از نامه اي مفصّل دانسته اند كه امير المؤمنين عليه السلام آن را پس از سقوط مصر به وسيله عمرو بن عاص و شهادت محمد بن أبي بكر نوشته است، بنا بر اين تاريخ نوشتن اين نامه و يا ايراد خطبه بعد از ماه صفر سال 38 بوده است.
نكته سوم: موضوع خطبه
اين خطبه يكي از معدود سخناني است كه از زواياي گوناگوني مورد نقد و تحليل قرار گرفته است ، برخي گفته اند:
نگاه امام به شخصيت زن از وراي حادثه جمل است، چون عائشه جنگي خونيني را با هدف مخالفت با حكومت و خلافت علي عليه السلام، سبب شد؛ لذا امير مؤمنان عليه السلام كل جامعه زنان را هدف قرار داد.
در پاسخ به اين تفسير بايد بگوئيم:
اولا: تخلف و نافرماني عائشه از نافرماني و بيعت شكني طلحه و زبير شكننده تر نبود؛ بلكه اين دو نفر بودند كه او را به خونخواهي عثمان تحريك كرده و به ميدان جنگ آوردند، همچنين موضعگيري عائشه در برابر علي عليه السلام سنگين تر از مخالفت ها و كارشكني معاويه و عمرو عاص و خوارج نبود، بنا بر اين اگر گفته شود كه اين سخن علي عليه السلام به جهت حضور عائشه در صحنه جنگ بوده است، پس بايد به همان ميزان در مذمت مردان نيز سخن مي گفت.
ثانيا: هميشه انسان احساسات تند و كينه جويانه اش را نسبت به كساني ابراز مي دارد كه طرف مقابل را در جايگاهي برتر و موقعيت پيروزمندانه ببيند، نه اينكه اين احساسات را به كسي نشان دهد كه در حالتي از ضعف و شكست قرار دارد.
ثالثا: منطق انساني و اسلامي اقتضا دارد كه خطاي يك فرد را به عموم سرايت ندهيم، و آيا به شخصي مانند امير مؤمنان عليه السلام كه دروازه مدينه دانش پيامبر است مي توانيم چنين نسبتي بدهيم؟
رابعا: اين خطبه را اگر چه امير المؤمنين عليه السلام در باره عايشه و شركت او در جنگ جمل كه حالتي سرزنش گونه دارد ايراد فرموده است، ولي مخاطبش همه زنان و براي هميشه تاريخ ايراد شده كه تفاوتهاي اساسي بين زنان و مردان را بيان مي كند.
نكته سوم: تفاوت يا نقصان
استفاده از كلمات و تعابيري مانند «نقص» و مشابه و مترادف با آن، شايد براي بعضي از اذهان ايهام آور و موجب خطا در فهم مراد باشد و لذا استفاده از كلمه تفاوت، بار منفي اين نگاه را كمتر مي كند، و بهتر است بگوئيم فقط جابجائي كلمه صورت پذيرفته است.
اما حقيقت امر اين است كه وجود اين تفاوتها موضوعي غير قابل انكار است؛ زيرا تفاوتهاي جسمي و روحي زن مانند تفاوتي است كه در اعضاي بدن انسان وجود دارد؛ يعني هر عضوي وظيفه و مسئوليت خاصي را به عهده دارد؛ ولي در عين حال مرتبط به يكديگر هستند، مثلا چشم انسان عضوي حساس و ظريف و لطيف است كه وظيفه اش آگاهاندن انسان از اطراف و جهان بيرون است؛ ولي عضو ديگري مانند پاي انسان، عضوي خشن است كه كار چشم را انجام نمي دهد و هيچ نقصي براي وي محسوب نمي شود، پس تفاوتها نمي تواند دليل نقص باشد.
بنابراين امير مؤمنان عليه السلام اين تفاوتها را در سه محور همراه با بيان فلسفه و علل آن توضيح مي دهد.
پاسخ حلي
براي بيان پاسخ حلي بايد گفت كه اين خطبه به چند محور اصلي تقسيم مي شود كه بايد به صورت جداگانه توضيح داده شده و پاسخ ارائه گردد.
محور اول خطبه: نقصان يا تفاوت درايمان
اسلام با صراحت كامل و قاطعانه هويت انساني زن و مرد را متحد ميداند.
نصوص قاطعانه قرآن در بيان وحدت هويت انساني مرد و زن قابل خدشه و ترديد نيست. از جمله نصوص روشنگر اين وحدت آيات ذيل است:
آيه اول: تساوي در خلفت:
يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثي وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ. (سوره حجرات، آيه 13)
اي مردم، ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را گروه ها و قبائل قرار داديم، تا يكديگر را بشناسيد و با همديگر زندگي هماهنگ داشته باشيد، با ارزش ترين شما نزد خداوند باتقوي ترين شما است.
آيه دوم؛ تساوي در گرفتن پاداش بر اساس عمل:
فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثي . (آل عمران: 195)
خداوند آنان را چنين اجابت كرد كه من عمل هيچ يك از عمل كنندگان شما را از مرد و زن ضايع نمي كنم.
آيه سوم؛ تساوي زن و مرد در كسب ارزشها و صفات عاليه انساني:
إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً. (احزاب: 35)
مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان مؤمن و زنان مؤمنه مردان عبادت كننده و زنان عبادت كننده، مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شكيبا و مردان و زنان خشوع كننده در برابر عظمت الهي، مردان و زنان بخشاينده، مردان و زنان روزه گير، مردان و زناني كه عفت خود را حفظ مي نمايند، مردان و زناني كه خدا را فراوان بياد مي آورند، خداوند بر همه آنان مغفرت و پاداش بزرگي را آماده ساخته است.
با وجود سه آيه فوق و آيات ديگر كه صريحا و بدون كمترين ابهام، مرد و زن را از نظر شخصيت و عناصر و اوصاف عالي و ارزشمند آن، متحد معرفي ميكند. اهانت و تحقير زن يا اسناد اهانت و تحقير زن به اسلام ناشي از بي اطلاعي از مفاد آيات فراواني است كه در قرآن آمده است. اين است بعد انساني و هويت شخصيتي زن از ديدگاه اسلام.
بنابراين مقصود از عبارت «نواقص الايمان» در كلام حضرت، تفاوت در ايمان به معناي ايمان و اعتقاد به خدا و پيغمبر و ديگر اصول و فروع اعتقادي نيست؛ زيرا آن ايمان در زن و مرد يكسان است و ميزان آن را تنها خدا مي تواند تعيين كند؛ بلكه ايمان مورد اشاره امير مؤمنان، بهره بردن از عمل و عبادات و كم شدن نصيب زن بطور قهري در روزهاي قاعدگي است.
به بيان ديگر، زن در دوران قاعدگي نماز و روزه را ترك مي كند. نه اين كه زن در دوران قاعدگي فاسق است و عادل نيست، دروغگو است و راستگو نيست، و نه اين كه شخصيت اعتقادي او مختل شده است، بلكه به جهت وضع رواني خاصي كه پيدا مي كند [و روانپزشكان اين وضع رواني را مشروحا مطرح مي كنند] به جهت لزوم رهائي روان زن از توجه دقيق، كه در حال نماز پيش مي آيد و لزوم آزاد ساختن دستگاه گوارش و معده در غذا و آشاميدني ها كه در دوران قاعدگي خيلي اهميت دارد، تكليف نماز و روزه از زن برداشته مي شود.
در عين حال رابطه زن با خدا به وسيله ذكر در نماز بدون احساس فشار از تكليف معين، محفوظ و دائمي است و او مي تواند در اوقات نماز در حال ذكر خداوندي باشد و روزه هايي را كه در روزهاي قاعدگي ترك كرده است، در غير آن روزها قضا نمايد.
به توضيحي كه خود حضرت در اين خطبه دارد توجه فرماييد:
فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ.
نتيجه: از اين بحث و تحقيق روشن مي شود كه مقصود از نقص ايمان زن، نقص رابطه زن با خدا نيست، بلكه مقصود حالت استثنائي موقت است كه زن بجهت حالت عارضي جسماني كه اغلب با دگرگوني هاي رواني توأم ميباشد، از فشار تكليف معين و مقرر رها مي گردد.
محور دوم: تفاوت يا نقصان در ارث
عبارت: «نواقص الحظوظ» در فرمايش امام ناظر به تفاوت سوم ميان زن و مرد در سهم الارث است كه بر گرفته از اين شريفه است:
يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ؛ (نساء/ 17)
خداوند در باره فرزندانتان بشما توصيه ميكند كه سهم مرد را برابر سهم دو زن باشد.
يا در آيه ديگر آمده است:
فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَليمٌ (نساء/176)
و امير مؤمنان عليه السلام در تفصيل مطلب فرمود:
وَأَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوَارِيثُهُنَّ عَلَي الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ الرِّجَالِ.
البته اين قانون در همه مسائل ارث كليت ندارد از آن جمله:
1. اگر وارث ميت فقط پدر و مادر و يك پسر باشد، مال شش قسمت مي شود، چهار قسمت را پسر و هر يك از پدر و مادر يك قسمت مي برند؛
2. اگر ميت چند برادر و خواهر مادري داشته باشد، مال بطور مساوي ميان آنان تقسيم مي شود؛
3. سهم الارث فرزندان برادر و خواهر مادري ميان زن و مرد مساوي تقسيم مي شود؛
4. اگر وارث ميت منحصر به جد و جده مادري باشد، مال ميان آن دو مساوي تقسيم مي شود؛
5. اگر وارث ميت هم دائي و هم خاله باشد و همه آنها پدر و مادري يا پدري، يا مادري باشند مال به طور مساوي ميان آنان تقسيم مي شود. و در آن موارد كه مرد دو برابر زن ارث مي برد، بدان جهت است كه معمولا زن ها كه اداره شئون خانواده را به عهده مي گيرند از شركت دائمي در مسائل اقتصادي جامعه و ورود در انواع گوناگون آن مسائل معذور مي باشند، لذا تهيه وسايل معيشت آنان براي مردان واجب است، از طرف ديگر مردان در معرض نوسانات اقتصادي از نظر سود و زيان بيشتر قرار مي گيرند، در صورتي كه صنف زن مانند مرد در معرض زيان و آسيب اقتصادي نيست و او همواره از نظر معاش تأمين است. به اضافه اين كه مهريه اي كه زن بمقدار عادلانه از مرد مي گيرد، مي تواند نوعي جبران سهم الارث او بوده باشد.
محور سوم: نقصان يا تفاوت درعقل
محور سوم كلام اميرمؤمنان عليه السلام (نواقص العقول) است. در توضيح اين جمله مي گوييم:
اولا: چنانكه در مبحث گذشته گفتيم: مقصود از نقص، كاهش ارزشي نيست؛ بلكه عدم تساوي شهادت مرد و زن كه امير المؤمنين عليه السلام بيان فرموده اند، با نظر به محدوديت طبيعي ارتباطات زن با حوادث و رويدادهاي بسيار گوناگون است كه مرد در آنها غوطه ور است و توانائي دقت و بررسي عوامل و مختصات و نتائج آنها را بيش از زن دارا مي باشد و كنجكاوي مرد و نفوذ فكري او در ريشه هاي حوادث يك امر طبيعي است كه در نتيجه قرار گرفتن مرد در امواج گوناگون و تلاطم هاي متنوع زندگي، به وجود مي آيد.
لذا اگر مردي را فرض كنيم كه از قرار گرفتن در امواج و خطوط پر پيچ و خم حوادث زندگي بركنار بوده باشد و اين بركنار بودن ارتباطات عادي وي را با جهان عيني و زندگي محدود نمايد، بدون ترديد شهادت او هم در باره اموري كه معمولا از آنها بركنار است، دچار اشكال مي گردد.
به همين جهت است كه شهادت زن ها در موارد زيادي حتي بدون تعدد، مساوي شهادت مردها مي باشد و آن موارد عبارتند از موضوعاتي كه با شهادت و گواهي و اعتراف خود زنها دانسته مي شود.
مانند شهادت زن به اين كه در روزهاي قاعدگي است يا در روزهاي طهر و اين كه بچه اي كه در شكم او است مربوط به كدام مرد است و غير ذلك.
با توجه به توضيح فوق سخن امير مؤمنان عليه السلام نيز اين است:
وَأَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ.
نكته قابل تذكر اين كه از آن جهت كه زن نگهبان طبيعي و اولي حيات است، خداوند متعال عواطف و احساسات او را خيلي قوي تر و متنوع از مرد قرار داده است، زيرا:
اولا: بزرگترين مسئوليت زن آماده كردن محيط زندگي سالم و بستر سازي فضاي مناسب و شايسته جهت تربيت نسلهاي بعدي است كه ظرافت خاص خودش را دارد و مردها از چنين ظرافتي كم بهره اند.
ثانيا: نشاط روحي حرف اول سلامت روحي و به تبع آن جسمي است كه مرد اين نشاط را از محيط خانه گرفته و در ادامه شغل و زندگي اش از آن كمك مي گيرد.
ثالثا: سياست شوهر داري كه در نهايت تملك شوهر به وسيله زن است از مسائل ظريفي است كه روح لطيف و ظريف توانائي آن را دارد.
نتيجه كلي :
نتيجه كلي از مباحث فوق اين است كه هدف امير مؤمنان عليه السلام بيان تفاوت هاي شخصيت زن و مرد نيست بلكه اشاره به مختصات رو بنائي زندگي آنها است.
به عبارت ديگر : اشاره به تفاوتهايي دارد كه زنان در انجام عبادت، شهادت در دادگاه، و سهم ارث در برخي از موارد است كه اين تفاوتها در قرآن كريم نيز ريشه دارد.
پاسخ هاي نقضي
پاسخ اول: رسول خدا (ص) زنان را ناقص العقل و دين دانسته است
اگر اهل سنت و شبكه هاي وهابي اين فرمايش اميرمؤمنان عليه السلام را در برابر حقوق زنان علم كرده و بر ضد شيعه و اهل بيت سخن مي گويند، در صحيح ترين كتابهاي آنها يعني صحيح بخاري نيز رسول خدا صلي الله عليه وآله قبل از امير مؤمنان عليه السلام زنان را «ناقص العقل و الدين» معرفي كرده است.
بخاري در كتاب صحيش اين حديث را از رسول خدا صلي الله عليه و آله اين گونه نقل كرده است:
حدثنا سَعِيدُ بن أبي مَرْيَمَ قال أخبرنا محمد بن جَعْفَرٍ قال أخبرني زَيْدٌ هو بن أَسْلَمَ عن عِيَاضِ بن عبد اللَّهِ عن أبي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قال خَرَجَ رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم في أَضْحَي أو فِطْرٍ إلي الْمُصَلَّي فَمَرَّ علي النِّسَاءِ فقال يا مَعْشَرَ النِّسَاءِ تَصَدَّقْنَ فَإِنِّي أُرِيتُكُنَّ أَكْثَرَ أَهْلِ النَّارِ فَقُلْنَ وَبِمَ يا رَسُولَ اللَّهِ قال تُكْثِرْنَ اللَّعْنَ وَتَكْفُرْنَ الْعَشِيرَ ما رأيت من نَاقِصَاتِ عَقْلٍ وَدِينٍ أَذْهَبَ لِلُبِّ الرَّجُلِ الْحَازِمِ من إِحْدَاكُنَّ قُلْنَ وما نُقْصَانُ دِينِنَا وَعَقْلِنَا يا رَسُولَ اللَّهِ قال أَلَيْسَ شَهَادَةُ الْمَرْأَةِ مِثْلَ نِصْفِ شَهَادَةِ الرَّجُلِ قُلْنَ بَلَي قال فَذَلِكِ من نُقْصَانِ عَقْلِهَا أَلَيْسَ إذا حَاضَتْ لم تُصَلِّ ولم تَصُمْ قُلْنَ بَلَي قال فَذَلِكِ من نُقْصَانِ دِينِهَا
رسول خدا صلي الله عليه و آله جهت اقامه نماز عيد فطر يا قربان از منزل خارج شد، در بين راه به جمعي از زنان برخورد نمود، فرمود: اي گروه زنان صدقه بدهيد چون شما را از بيشترين افراد جهنم مي بينم، سؤال كردند: چرا چنين هستيم اي رسول خدا؟ فرمود: فراوان لعن ونفرين مي كنيد و نسبت به زحمات و خدمات همسرانتان ناسپاس هستيد، ناقص در عقل و دين غير از شما نديده ام، گفتند: چرا ما زنان از جهت عقل و دين نقص داريم؟ فرمود: مگر شهادت يك زن نصف شهادت يك مرد نيست (شهادت دو زن برابر شهادت يك مرد)؟ عرض كردند: آري، چنين است، فرمود: اين بدليل نقصان در عقل است، سپس فرمود: مگر زن در وقت حيض نماز و روزه را ترك نمي كند؟ گفتند: آري، چنين است، فرمود: اين بجهت نقصان در دين او است.
صحيح البخاري ،ج 1، ص 116، ح298، كتاب الحيض، بَاب تَرْكِ الْحَائِضِ الصَّوْمَ
همانگونه كه در اين روايت مي بينيم خود رسول خدا صلي الله عليه وآله نقصان دين و عقل زنان را تفسير كرده و توضيح داده است.
در خطبه فوق نيز امير مؤمنان منظورش را همانند رسول خدا صلي الله عليه وآله توضيح داده است.
سؤال ما از وهابيت و شبهه افكنان اين است كه شما اين توضيحات را ناديده مي گيريد آنگاه در صدد شبهه پراكني هستيد و كلام آن حضرت را بريده ، در سايت ها و شبكه ها مطرح مي كنيد؟
پاسخ دوم: اهانت به زنان در روايات اهل سنت (با سندهاي معتبر)
با توجه به توضيحاتي كه در باره اين خطبه و فرمايش رسول خدا صلي الله عليه وآله بيان شد، روشن گرديد كه رسول خد و نيز اميرمؤمنان به شخصيت زنان توهين نكرده اند؛ بلكه تفاوتهاي كه ريشه قرآني دارد بيان كرده است.
اما در منابع اهل سنت رواياتي يافت مي شود كه حقيقتا به شخصيت زنان توهين محسوب مي شود كه ما از بيان و نقل آن شرم مي كنيم. ولي هدف از ذكر آن تنها پاسخ شبهاتي است كه اين سخن اميرمؤمنان را توهين به زنان امت اسلام تلقي كرده اند؛ اما بدانند كه روايات ذيل توهين است نه آنچه را كه آنها بدان استدلال مي كنند.
زن، كافر، سگ سياه و الاغ نماز را باطل مي كنند
اهل سنت روايت دارند كه رسول خدا فرموده است: اگر از جلوي نماز الاغ، كافر، سگ و زن عبور كند، نماز باطل مي شود. اين روايت از چند طريق از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل شده است:
1. از طريق عايشه:
24590 حدثنا عبد اللَّهِ حدثني أبي قال ثنا أبو الْمُغِيرَةِ قال ثنا صَفْوَانُ قال ثنا رَاشِدُ بن سَعْدٍ عن عَائِشَةَ زَوْجِ النبي صلي الله عليه وسلم قالت قال رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم لاَ يَقْطَعُ صَلاَةَ الْمُسْلِمِ شيء إِلاَّ الْحِمَارُ وَالْكَافِرُ وَالْكَلْبُ وَالْمَرْأَةُ فقالت عَائِشَةُ يا رَسُولَ اللَّهِ لقد قُرِنَّا بِدَوَابِّ سُوءٍ
مسند أحمد بن حنبل، ج 6، ص 84
ابو بكر هيثمي اين روايت را و تصريح كرده است كه رجال سندش موثق هستند:
عن عائشة زوج النبي صلي الله عليه وسلم قالت قال رسول الله صلي الله عليه وسلم لا يقطع صلاة المسلم شيء إلا الجماد والكافر والكلب والمرأة فقالت عائشة يا رسول الله صلي الله عليه وسلم لقد قرنا بدواب سوء رواه أحمد ورجاله موثقون.
مجمع الزوائد، ج 2، ص 60
2. از طريق ابو ذر غفاري:
در روايت ابو ذر ، الاغ، زن و سگ سياه ذكر شده و اين روايت در صحيح مسلم اين گونه آمده است:
حدثنا أبو بَكْرِ بن أبي شَيْبَةَ حدثنا إسماعيل بن عُلَيَّةَ ح قال وحدثني زُهَيْرُ بن حَرْبٍ حدثنا إسماعيل بن إبراهيم عن يُونُسَ عن حُمَيْدِ بن هِلَالٍ عن عبد اللَّهِ بن الصَّامِتِ عن أبي ذَرٍّ قال قال رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم إذا قام أحدكم يُصَلِّي فإنه يَسْتُرُهُ إذا كان بين يَدَيْهِ مِثْلُ آخِرَةِ الرَّحْلِ فإذا لم يَكُنْ بين يَدَيْهِ مِثْلُ آخِرَةِ الرَّحْلِ فإنه يَقْطَعُ صَلَاتَهُ الْحِمَارُ وَالْمَرْأَةُ وَالْكَلْبُ الْأَسْوَدُ قلت يا أَبَا ذَرٍّ ما بَالُ الْكَلْبِ الْأَسْوَدِ من الْكَلْبِ الْأَحْمَرِ من الْكَلْبِ الْأَصْفَرِ قال يا بن أَخِي سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلي الله عليه وسلم كما سَأَلْتَنِي فقال الْكَلْبُ الْأَسْوَدُ شَيْطَانٌ
پيامبر صلي الله عليه وآله فرمودند : زماني كه يكي از شما براي نماز ايستاد اگر در جلويش چيزي مثل عصا بود نمازش را مي پوشاند زماني كه بين او دستانش امثال عصا نبود پس در اين هنگام نمازش را الاغ ، زن و سگ سياه باطل مي كند راوي گويد از اباذر پرسيدم: چه فرقي بين سگ سياه و سگ قرمز و سگ زرد است ؟ گفت اي برادر زاده همين سوال را من از رسول خدا صلي الله عليه و آله پرسيدم فرمودند: سگ سياه، شيطان است
النيسابوري القشيري ، ابوالحسين مسلم بن الحجاج (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج1، ص365، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
3. از طريق عبد الله بن مغفل:
ابن ماجه قزويني و احمد بن حنبل همين روايت را از عبد الله بن مغفل از رسول خدا صلي الله عليه وآله نقل كرده اند:
حدثنا جَمِيلُ بن الْحَسَنِ ثنا عبد الأعلي ثنا سَعِيدٌ عن قَتَادَةَ عن الْحَسَنِ عن عبد اللَّهِ بن مُغَفَّلٍ عن النبي صلي الله عليه وسلم قال يَقْطَعُ الصَّلَاةَ الْمَرْأَةُ وَالْكَلْبُ وَالْحِمَارُ
پيامبر صلي الله عليه وآله فرمودند : عبور زن ، سگ و الاغ از مقابل نماز گزار، نماز را قطع مي كند
القزويني، ابوعبدالله محمد بن يزيد (متوفاي275هـ)، سنن ابن ماجه، ج1، ص306، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.
الشيباني، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج5، ص57، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.
4. از طريق ابن عباس: (سگ، الاغ، خوك، يهودي، مجوسي و زن، نماز را باطل مي كنند)
ابو داود سجستاني نيز در سنن خود نقل مي كند كه اگر سگ، الاغ، خوك ، يهودي ، مجوسي و زن از جلوي نمازگذار عبور كنند، نماز قطع مي شود:
حدثنا محمد بن إسماعيل الْبَصْرِيُّ ثنا مُعَاذٌ ثنا هِشَامٌ عن يحيي عن عِكْرِمَةَ عن بن عَبَّاسٍ قال أَحْسَبُهُ عن رسول اللَّهِ صلي الله عليه وسلم قال إذا صلي أحدكم إلي غَيْرِ سُتْرَةٍ فإنه يَقْطَعُ صَلَاتَهُ الْكَلْبُ وَالْحِمَارُ وَالْخِنْزِيرُ وَالْيَهُودِيُّ وَالْمَجُوسِيُّ وَالْمَرْأَةُ وَيُجْزِئُ عنه إذا مَرُّوا بين يَدَيْهِ علي قَذْفَةٍ بِحَجَرٍ .
پيامبر فرمودند: هنگامي كه يكي از شما نماز مي خوانيد ؛ ولي در مقابلش حائلي نباشد، همانا الاغ، خوك، يهودي، مجوسي و زن نماز را قطع مي كند و زماني كه آنها در مقابل نماز گزار رفت آمد كردند، انداختن يك سنگ از قطع شدن نماز كفايت مي كند .
السجستاني الأزدي، ابوداود سليمان بن الأشعث (متوفاي 275هـ)، سنن أبي داود، سنن أبي داود ، ج1، ص187، تحقيق: محمد محيي الدين عبد الحميد، ناشر: دار الفكر.
ابن رجب البغدادي ، زين الدين أبي الفرج عبد الرحمن ابن شهاب الدين (متوفاي795هـ) ، فتح الباري في شرح صحيح البخاري ، ج2، ص703، تحقيق : أبو معاذ طارق بن عوض الله بن محمد ، ناشر : دار ابن الجوزي - السعودية / الدمام ، الطبعة : الثانية ، 1422هـ .
روايات ديگري نيز در منابع اهل سنت آمده است كه وجود زنان را شر دانسته و آنها را شيطان، ريسمان شيطان مي داند و حتي عمر بن خطاب و شافعي رئيس مذهب شافعي زنان را شيطان معرفي كرده اند.
اين روايات را مي توانيد در آدرس ذيل مطالعه فرماييد:
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=5072
حال سؤال ما از اهل سنت اين است كه اگر شما بيان تفاوت هاي را كه قرآن هم تأييد كرده، توهين به قشر زنان مي دانيد، از رويات فوق كه در صحيح ترين منابع شما آمده و زنان را مساوي با حيوانان نجس العين همانند سگ سياه و يا الاغ و يهود و مجوسي مي داند چه جوابي داريد.؟
آيا زن آن قدر شخصيتش پايين است كه در رديف اين حيوانات و دشمنان اسلام همانند يهودي و مجوسي، نماز را باطل كند.؟
⁉️?⁉️?⁉️?⁉️?⁉️?⁉️?
? متن شایعه
“قنبر كیست؟
جوان کافری عاشق دختر عمویش شد ،عمویش پادشاه حبشه بود .
جوان رفت پیش عمو و گفت عمو جان من عاشق دخترت شده ام آمدم برای خواستگاری . پادشاه گفت حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است . گفت عمو هر جه باشد من میپذیرم شاه كفت : در شهر بدیها (مدینه) دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو ،
جوان گفت عمو جان این دشمن تو اسمش چیست ، گفت اسم زیاد دارد ولی بیشتر او را به نام علی بن ابیطالب می شناسند
جوان فورا اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدی ها شد به بالای تپه ی شهر که رسید دید در نخلستان جوان عربی درحال باغبانی و بیل زدن است به نزدیک جوان رفت گفت ای مرد عرب تو علی را میشناسی ،
گفت تو را با علی چکار است
گفت آمده ام سرش را برای عمویم که پادشاه حبشه است ببرم چون مهر دخترش کرده است . گفت تو حریف علی نمی شوی ، گفت مگر علی را میشناسی گفت بله من هر روز با اون هستم و هر روز او را میبینم گفت مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او را از تن جدا کنم ،
گفت قدی دارد به اندازه ی قد من هیکلی هم هیکل من گفت خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست ، مرد عرب گفت اول باید بتونی من رو شکست بدی تا علی را به تو نشان بدهم خب چی برای شکست علی داری ،
گفت شمشیر و تیر و کمان و سنان
گفت پس آماده باش ، جوان خنده ای بلند کرد و گفت تو با این بیل میخواهی مرا شکست دهی پس آماده باش شمشیر را از نیام کشید
گفت اسمت چیست مرد عرب جواب داد عبدالله پرسید نام تو چیست
گفت فتاح، و با شمشیر به عبدالله حمله کرد عبدالله در یک چشم بهم زدن کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد و با خنجر خود جوان خواست تا او را بکشد که دید جوان از چشمهایش اشک می آید گفت چرا گریه میکنی جوان گفت من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد حالا دارم بدست تو کشته میشوم مرد عرب جوان را بلند کرد گفت بیا این شمشیر سر مرا برای عمویت ببر ، گفت مگر تو کی هستی گفت منم اسدالله الغالب علی بن ابیطالب، كه اگر من بتوانم دل بنده ایی از بندگان خدا را شاد کنم حاضرم سر من مهر دختر عمویت شود جوان بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت من میخواهم از امروز غلام تو شوم یا علی . پس فتاح شد قنبر غلام علی بن ابیطالب .
یا علی به حق قنبرت دست ما رو هم بگیر. "
❌ ? پاسخ شایعه
1. این متن داستانی تخیلی و فاقد منبع است! قنبر در یکی از جنگهای مسلمانان با ساسانیان اسیر شد و از همانجا با امام علی (ع) همراه شد .
2. از گذشته ، نام و نسب او اطلاعاتی در دست نیست اما مشخص است که حدود 30 سال از عمر خویش را در خانه علی(ع) سپری كرده است .
3. او از جمله كسانی بود كه از ابتدا حقانیت حضرت علی (ع) را فهمیده بود و تا آخر عمر در راه آن حضرت ماند و كوچكترین انحرافی در او پیدا نشد .
4. او با تمام وجود از ولایت علی (ع) دفاع می كرد و سرانجام جان خویش را در این راه فدا نمود و به درجه رفیع شهادت نائل گشت.
http://pajuhesh.irc.ir/article/index/show/type/article/id/+1203#_Toc358278559
5. مدینه شهر خوبیها و شهر پیامبر (ص) بود نه شهر بدیها !
برای این شهر مجموعا 90 نام ذکر شده که هیچ کدام معنای بدی ندارد.
پیش از اطلاق نام مدینه توسط پیامبر (ص) این شهر یثرب نامیده می شد که نام اولین ساکن آن بوده است .
http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4789/6434/73410
6. پیشنهاد غیرعقلانی و غیر شرعی منتسب شده به امام علی (ع) در خصوص هدیه داوطلبانه سرشان جهت شادکردن دل فردی (!) برای رد این داستان کافیست.
7. این شایعات با هدف تنزل جایگاه و مرتبه اصحاب معصومین (ع) و خدشه به دلایل ارادت ایشان تهیه و منتشر می شود . از انتشار آنها خودداری کنیم .
حق جو و حق
آخرین نظرات